کودکانه های دخترم و مادرانه های من

ساخت وبلاگ

سلام

نمی دونم چرا یه وقتایی همش صورتت اخمو هستش حتی اگه ناراحت هم نباشی و با اخم حرف می زنی ( هر کی ریحانو از نزدیک دیده باشه می دونه من چی می گم) خونواده ی بابایی وقتی اینجوریه صورتت بهت میگن : گاش گاباخ گاش:ابرو گاباخ:بالا

الان چند وقته که دوست نداری من لباستو تنت کنم و یا وقتی هم پمپرزت کردم 10 دقیقه نشده داری پمپرزتو باز می کنی که فعلا دارم باهات مقابله می کنمو نمی ذارم ولی با خاله ستاره حرف می زدم می گفت که یادش بخیر منم این روزا رو گذروندمو آی امیرحسین پمپرزشو باز می کردو می ذاشت وسط خونه نیشخند
الان خیلی بیشتر از قبل مصمم شدم که از پمپرز بگیرمت اما نمیدونم چطوری و از کجا باید شروع کنم یا اول از شیر بگیرمت بعد پمپرز دوستان پلیز راهنمایی ممنونم لبخند

چشمم روشن الان که دارم این مطلبو می تایپم ماشالا هزار ماشالا چشمم زیر پات صندلی رو خودت کشیدی کنار و می خوای بری روی میز چند تا عکس ازت گرفتم تا ببینی چه وروجکی شدی

بغیر از این یکی بقیه شون خوب نشدن؛ اینجا هم داری مثلا با بابایی حرف می زنی

تلامممممممم .... کوبی.... چه خَرِبَر ( چه خبر) چه می کنی (چیکار می کنی ) .... کَسته نباشی کوربونت برم من قلب اینا حرفاییه که به بابات می زنی وقتی داری باهاش تلفنی حرف می زنی

ریحان عسلی

می خوای بری تلفن روی میزو برداری ؛ وای خدا الان هر کی می زنگه خونه مون اول شما باید باهاش صحبت کنی بعد اگه دوست داشتی گوشی رو می دی به من نه که باید قطع کنم و خودم زنگ بزنم افسوسنیشخند

یهوووووووووووو بالاخره موفق شدمهورا همیشه تو خواب ناخنتو می گرفتم الان ( 91/07/09 حدودای ساعت 5 بعدازظهر ) واسه اولین بار بازی بازی گذاشتی که ناخن هاتو بگیرم هوراااااااااا بزن دست قشنگرو چشمک

من نمی دونم سردت نمیشه یا من سرماییمعینک ولی بخدا هوا سرد شده شب تا صبح بدون پتو می خوابی یعنی من پتو روت می کشم یه وقتایی که از سرما بیدار میشم می بینم که پتو رو زدی کنار دوباره من می کشم و وقتی واسه شیر بیدارم میکنی می بینم که بلههههههههه بازم پتو رو پس زدی مامانای مهربون نی نی های شما هم اینطورین متفکر

الانم که خوابیدی هر کاری کردم نذاشتی شورت و شلوارتو تنت کنم و فقط با پمپرزت خوابیدی البته دیشبم همینطوری خوابیدی ؛ پاهام یخ کرده از سردی هوا از دستت ریحان دوستت دارم قلب

امروز برات حسنی گذاشتم و اومدم پای کام دست زدی تو دکمه های کنترل اومدی میگی چیکار کردی میگم بذار برات درست کنم میگی نه بعد دوباره تلاش کردی دیدی نمی تونی باز اومدی میگی : خودت بزن بلند شدم که درست کنم از دستم فرار می کنی و بازم اصرار داری که خودت حسنی رو بیآری ای شیطون

دوستای عزیز من نمیدونم چه سی دی ایی بگیرم که کارتوناش موزیکال باشه غیر از آوای تاتی که خواهرم معرفی کرده اگه شما می دونید لطفا برام معرفی کنیدماچ

کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 301 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1391 ساعت: 17:44

سلام

نشستم کنار مبل دارم امریکن آیدلو می بینم شما هم تو اتاق داری بازی می کنی با نوک پا می دویی پیشم میگی: مامان پ ی پ ی کرده نگران از اونجایی که با خوردن انار الان شکمت کمی سفت شده میگم باشه پ ی پ ی تو کامل کن بریم بشوریم دویدی رفتی تو اتاق ماشالا دستت به همه جا هم می رسه اگه هم نرسه از پاهات استفاده می کنی و به اصطلاح پا بلندی می کنی رفتی پمپرزتو برداشتی و بازم می دویی میآی پیشم میگی: بریم بشوریمش از خود راضی

***************************************************

ظهرِ دارم ناهارو درست می کنم سوپم آماده شده ازم می خوای که بهت سوپ بدم تازه گی ها توی لیوانت تا نصفه می ریزم آخه آخراشو راحت می تونی سر بکشی؛ توی پیاله نمی تونی و خیلی کار خرابی می کنی همون روز توی پیاله دادم اصلا هم نمی ذاری خودم بهت بدم فقط خودت باید بخوری .... هنوز 5 دقیقه نگذ شته اومدی می گی : چی شدددددددددد ابرو میگم چی رو چی شد دستمو می گیری می بری اونجایی که سوپ می خوردی هی وای من سوپو ریختی روی فرش

***************************************************

من مشغول کارامم شما تو اتاق یکمی دیدم طول کشید سرو صدات نمی آد اومدم ببینم چیکار می کنی می بینم با موس درگیری میآم جلوتر به به ریحان داری چیکار میکنی
ریحان : مامان چیکار کردی من: من چی کار کردمسوال بله خانوم کار خرابی می کنه و موس رو می شکونی و اونوقت میگی : چی کار کردی نیشخند

****************************************************

الانم دارم پست امروزتو می نویسم دو _ سه روزیه می خوای برات کارتون بذارمو خیلی به موزیک ویدئو حسنی علاقه داری برات دانلود کردم ؛ گذاشتم ببینی کنترل هم دستت ِ با اون انگشتای کوچولوت دستت به دکمه های کنترل می خوره می گی: مامان ببینم چیکار کردیعینک مامان بیچاره هم :تعجب
حالا هی میری و میآی و منم باید فقط و فقط حسنی بذارم اما الان اومدی کنترل به دست که برام قوربونت برمو بذار ( ویدوئو عید شبکه ی تی آی یا همون طپش قبلی)

اینم یه عکس تا پستت بدون عکس نباشه ؛ من هرچی قوربونتم برم کمه بخدا

عکس 20 ماهگیته عزیزم ماچقلب

ریحان عسلی

کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 279 تاريخ : چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت: 11:37

سلام

دیروز صبح با صدای ماشین مخصوص قیر زنی که از طرف شهرداری اومده بودن کوچه مون رو آسفالت نو کنن بیدار شدی و بعدش زدی زیر گریه خیلی صداش وحشتناک بوداسترس قوربون اشکات بشم بغلت کردمو بردمت کنار پنجره بهت نشون دادم که این صدا واسه چیه ؛ با کنجکاوی و با دقت نگاه و به حرفام گوش می دادی یه چند دقیقه گذشت خسته شدم ماشالا ماشالا ( شما هم یادتون نره زبانچشمک) خیلی سنگین شدی و نمی تونم مثه قبل زیاد بغل بگیرمت اما شما اصرار داشتی که بازم نیگاه کنی منم رفتم صندلیت رو آودم تا روش بایستی و بیرونو ببینی ؛ فدات شم که تا صندلیتو گذاشتم روش نشستی مثه یه خانم کوچولوی مودب قلب که من گفتم نمیشه بشینی تعجب کردی آخه هر وقتم می ایستی روش من میگم خطرناکه به قول خودت کَتَناکِ اما این بارو بهت اجازه دادم اما با نظارت خودم از خود راضی

نمیدونستی دارم ازت عکس میگیرم فدای اون قد و بالات بشمبغل که قدت نمی رسید پا بلندی کردی تا بیرونو ببینی ای دختر ورپریده نیشخند

ریحان عسلی

اینجا هم که متوجه شدی دارم ازت عکس می گیرم داری بهم میگی که دارن انار می خورن مثه مامانت عاشق اناری منم تعجب کردمتعجب که اینا کار می کنن یا انار می خورن یه لحظه حرفتو باور کردم بیرونو نیگاه کردم دیدم یه گوشه نشستن و دارن صبحونه می خورن نیشخند گفتم ای وروجک شما هم آره چلوندمت و یه بوس محکم ِآبدارت کردم ماچ

ریحان عسلی

EXniniweblog.comEX


امروز تکونی به خودم دادمو زرنگ شدم و دکوراسیون اتاق رو کمی تغییر دادم و وسایلا رو منظم تر کردم بزن دست قشنگ رو به افتخار مامانی تشویقعینک البته دیروزم پذیرایی رو کامل یه جاروی خیلی اساسی کشیدم و الان که همه چیز مرتب ِ خیلی احساس خوبی دارم ، اما تا می خوام یکمی لذت ببرم اما مگه می ذاری هی میآی کار خرابی می کنی جدیدا هم یاد گرفتی سبد اسباب بازی هاتو بلند می کنی و هر چی اسباب بازی داری رو می ریزی روی زمین کلافهو هی من باید اونا رو بریزم تو سبد

خداروشکر تا الان هوا خیلی سرد نشده هر سال این موقع بخاری هامون روشن بود چقدر خدا مهربونی که به فکر همه چیز هستی واقعا که همه چیزت رو حساب و کتاب ِ ؛ امروز بعد ازظهری سعید ( پسر همسایه مون ) کادو به دست اومد و گفتش که این واسه ریحانه ست گفتم به چه مناسبت گفتش به خاطر روز دختر مژه خیلی خوشحال شدم ازش تشکر کردمو برات آوردمش تو اتاق تازه از خواب بیدار شده بودی هنوز سر جات بودی تا کادو رو دیدی بلند شدی منم ندیده گفتم یه عروسک ِ بیا بازش کنیم خیلی ذوق کردی بازش کردم دیدم برات یه عروسک خرسی آورده شما هم که عاشق خرسی خیلی دوست داشتی و بغلت گرفتی

اینجا هم از ذوقت داری عروسکتو می چلونیش

ریحان عسلی

شب رفتیم پایین واسه تشکر به خانم همسایه گفتم یه مقدار لباس جمع کردم ( هرازچند ماه لباسهایی که دیگه نمی پوشم یا اندازم نمی شه رو میذارم کنار) که هنوز حرفم تمام نشده بود گفت ای کاش می گفتی می دادم برادرم ببره به مناطق زلزله زده گفتم آخه لباسا نو نبودن گفتش می دونم لباسای تو خیلی تمییز و در حد نو هستن میگن یه آدم هایی هستن که .... نگرانناراحت گفتم نمی دونستم خیلی ناراحت شدم می گفت اطراف یکمی هوا سرد تر از اینجاست خدایا خودت به فکرشون باش و محافظشون آمین








کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 290 تاريخ : دوشنبه 3 مهر 1391 ساعت: 2:11

سلام
دوستت دارممممم عاشقتممممممممم فدات شمممممممم کوربونت (قوربونت ) برم منننننننننن عشک (عشق ) من

اینا کلمات جدیدیه که بهت یاد دادمو از خود راضیهی سر زبونته و میگی

الان از خونه ی عسلینا میآیم ( روز جمعه 31 / شهریور /91 ) تا عسلو دیدی بهش میگی : عسللللل عسللللللل عسلییییییییی دوستت دارم فدای این شیرین زبونیهات بشم من ؛ من قوربون ِ قوربونت بشمایی که میگی بشم تو عشق منیماچ

دیشب میگم : ریحان بگو لواشک ریحان : دَباشَک

من: ریحانه منو نیگاه کن بگو : لَ ریحان : دَ من: وا ریحان : با من : شَک ریحان :سَک من : لواشک ریحان : دَباسَکنیشخند

آی من عشق میکنم با حرف زدنت آی می خورمت وقتی اینجوری حرف می زنی قلب

اینم ریحانه ی من که آماده شده بره تولد عمو عبدالله ش ریحانی خیلی دوستت دارمقلبماچ

ریحان عسلی

یه عکس از عسل و شما داشتم از اون شب دارم میذارم برات تا عریضمم بدون عکس از شما و عسل نباشه ؛ اینجا هم عمو علیرضا ( بابای باران با آی فونش داره ازت عکس می گیره ) از بس که علاقه به عروسک ِ خرس داری هر جا باشی و هر کی عروسک خرس داشته باشه می خوای که عروسکشو بهت بده تا باهاش بازی کنی

ریحان عسلی و عسل

پ.ن1: واسه دوستانی که شاید نمیدونن یا باره اول که این پستو می خونن حرفای آخر به این دلیل کشیده شده چون ریحانه حرف ِ آخر هر کلمه رو میکشه و به قولی با ناز حرف می زنه مژهخیال باطل

پ.ن2: پاییز در راه است ، اندکی از مهر پیداست ؛ حتی در این دوران بی مهری ، باز هم پاییز زیباست
سال تحصیلی جدید رو به همه ی بچه مدرسه ایی ها و معلم های عزیز تبریک میگم دلم خیلی واسه مدرسه و درس خوندن تنگ شده واسه اون نسیمی که صبح زود می خورد به صورتم ... یادش بخیر خیال باطل

من پاییزو خیلی دوست داشتم الان دیگه عاشقشم آخه یه فرشته ی ناز خدا تو خونمه و تو ماه پاییز دنیا اومده آره دیگه خودتو میگم ریحان ِ من دختر ِ پاییزی من عاشقتم قلب

کودکانه های دخترم و مادرانه های من...
ما را در سایت کودکانه های دخترم و مادرانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مامانش rsa بازدید : 295 تاريخ : شنبه 1 مهر 1391 ساعت: 0:36